English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1744 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dictionary sort U ترتیب واژه نامهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
word order U ترتیب واژه ها
recredential U نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
random processing U پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
scheduled U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation U ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
portmanteaux U واژه مرکب از دو واژه
portmanteau U واژه مرکب از دو واژه
portmanteaus U واژه مرکب از دو واژه
epistolary U نامهای
chain U 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chains U 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
letter-bomb U بمب نامهای
i had a lettr from him U نامهای از او داشتم
letter-bombs U بمب نامهای
send a letter U نامهای بفرستید
the underwritten names U نامهای زیرین
acknowledges U وصول نامهای را اشعار داشتن
acknowledging U وصول نامهای را اشعار داشتن
to readdress a letter U عنوان نامهای را عوض کردن
firing order U ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
to prove a will U درستی و اعتباروصیت نامهای را محقق نمودن
blind letter U نامهای که نام ونشان روشن ندارد
an open letter U نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
pasquinade U جرشفت هجو نامهای که درجایگاه عمومی بزنند
book message U نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
p sanction U حکم سلطنتی یاتصویب نامهای که صورت قانون راپیدامیکند
officinal names of drugs U نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
open cover U بیمه نامهای که جهت حمل محمولههای متعدد تهیه میشود
open policy U بیمه نامهای که جهت حمل مجموعههای متعدد تهیه میشود
round robin (letter) <idiom> U نامهای که دست جمعی نوشته شود (هرگوشه آن بوسیله شخصی)
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
consular convention U عهد نامهای که جهت مبادله کنسول بین دو کشور منعقد میشود
note U نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
notes U نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
noting U نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
letter de chancellerie U نامهای است که در مناسبات مهم جهانی مورد استفاده قرار می گیرد
letters patent U نامهای است که به وسایل مختلفه به مردم عرضه میشود تا ازمضمون ان همگان اگاه شوند
letters patent U نامهای که ازطرف دولت برای کسی فرستاده میشود تافورا بازنموده وبرای همه بخواند
wild card U روشی که به یک سیستم عامل امکان میدهد تا روی چندین فایل با نامهای مرتبط عملکرد مفیدی داشته باشد
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
onomasticon U فرهنگ نامهای خاص فرهنگ اسامی مردم
open policy U بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
standard U نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
standards U نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
neologisms U نو واژه
neologism U نو واژه
mosul U واژه
term U واژه
word U واژه
termed U واژه
terming U واژه
worded U واژه
returns U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
glossaries U واژه نامه
stimulus word U واژه محرک
score out that word U ان واژه را خط بزنید
punctuation for reference U زیر واژه
the root of a word U ریشه واژه
loanword U واژه عاریه
wordbook U واژه نامه
word count U واژه شماری
cognate U واژه هم ریشه
buzz word U رمز واژه
buzz words U رمز واژه
word book U واژه نامه
word-blindness U واژه کوری
coinage U ابداع واژه
word blindness U واژه کوری
pejorative U واژه تحقیری
word deafness U واژه کری
philologist U واژه شناس
paronym U واژه هم ریشه
loanword U واژه بیگانه
synonyms U واژه هم معنی
neologism U واژه تراشی
dictionary U واژه نامه
glossary U واژه نامه
synonym U واژه مترادف
neologism U واژه جدید
wordbook U واژه نامه
lexicology U واژه شناسی
neologisms U واژه جدید
neologisms U واژه تراشی
keyword U واژه کلیدی
synonym U واژه هم معنی
intercalation U واژه افزایی
glossary U واژه نامه
worded U واژه سخن
lexicon [dictionary] U واژه نامه
word U واژه سخن
synonyms U واژه مترادف
neolalia U واژه تراشی
dissylable U واژه دوهجائی
an inseparable prefix U سر واژه جدا نشدنی
this word means a dog U این واژه یعنی سگ
score out that word U روی ان واژه خط بکشید
english words U واژه ها یا لغات انگلیسی
pentasyllable U واژه پنج هجائی
post fix U در پایان واژه چسباندن
prandial U واژه شوخی امیز
homely [British E] <adj.> U خفه [واژه تحقیری]
octosyllable U واژه هشت هجائی
lexicons U واژه نامه دیکسیونر
septisyllable U واژه هفت هجائی
teragram U واژه چهار حرفی
that word is obsolescent U ان واژه کم کم دارد مهجور
logomachy U بازی واژه پردازی
lexicon U واژه نامه دیکسیونر
polysllable U واژه جند هجائی
word building test U ازمون واژه سازی
homely [British E] <adj.> U بیمزه [واژه تحقیری]
homely [British E] <adj.> U سنگین [واژه تحقیری]
word choice test U ازمون واژه گزینی
word span test U ازمون فراخنای واژه ها
wordage U کلمات واژه بندی
wordprocessing program U برنامه واژه پردازی
syncopation U کوتاه سازی واژه
word association test U ازمون تداعی واژه ها
glossary U واژه نامه ضمیمه کتاب
spicery U انباری ادویه [واژه قدیمی]
glossaries U واژه نامه ضمیمه کتاب
nomenclature U فهرست واژه ها و اصطلاحات یک علم یا یک فن
a word with a pejorative connotation U واژه ای با معنای ضمنی منفی
God bless [you] ! U خدا حافظ [واژه کهنه]
lexicography U فرهنگ نویسی واژه نگاری
slang U واژه عامیانه وغیر ادبی
malaprop U کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
neology U استعمال واژه یااصطلاح جدید
periphrasis U استعمال واژه ها وعبارات زائد
rebus U نشاندادن واژه ها بصورت مصور
purism U واژه یا اصطلاح اصیل وصحیح
dictionaries U کتاب لغت واژه نامه
dictionary U کتاب لغت واژه نامه
envelope U نام داده که حاوی پیام پستی است به همراه اطلاعات آدرس مقصد بسته کاغذ که حاوی نامهای است
envelopes U نام داده که حاوی پیام پستی است به همراه اطلاعات آدرس مقصد بسته کاغذ که حاوی نامهای است
lexigraphy U یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست
homely [British E] <adj.> U عادی و خسته کننده [واژه تحقیری]
catch-phrase U واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
catch-phrases U واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
bawdry U زنا [دین] [حقوق] [واژه قدیمی]
How do you pronounce [say] that [this] word? U این واژه چه جور تلفظ می شود؟
cantoria U [واژه ای ایتالیایی برای گالری یا تریبون]
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
to inspan oxen U این واژه را در افریقای جنوبی بکار می برند
sanshifter U واژه توهین امیز برای نفردونده جلویی
anglo-chinois U [واژه فرانسوی برای چشم انداز باغ]
Genius Loci U نابغه [واژه لاتین در معماری یا محوطه سازی]
parathesis U پیوند دو واژه بی انکه تغییری درانهاروی دهد
alinik design U واژه ترکی به معنای طرح محرابی یا جانمازی
this word occurs in gulistan p U این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود
logogram U واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
logograph U واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
kpsi U [واژه مخفف معادل تعداد گره در هر اینچ مربع]
to purify the person language U زبان فارسی را از واژه هاوتعبیرات بیگانه یا غیرمصطلح پیراستن
is intervocalic U حرف Pدر واژه میان دو صداواقع شده است
poetaster is pejorative word U شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
split infinitive U مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
split infinitives U مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
worid U کلمه لغت لفظ الفاظ واژه سخن گفتار حرف
paragram U جناسی که عبارت است ازتغییرحرف یا حروفی ازیک واژه تصحیف
Chrismon U [حرف اول اسم مقدس از سه واژه ی یونانی به نام مسیح]
the word is sanctioned by use U کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
Cinquecento U [واژه ای که در قرن شانزدهم ایتالیا در هنر و معماری رنسانس بکار می رفته است.]
electrographic architecture U [واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
Pronoia U واژه ای جدید: حسی که گویا از طرف دنیا برای کمک کردن وجود دارد
orderless U بی ترتیب
ordonnance U ترتیب
regularity U ترتیب
ordering U ترتیب
regularities U ترتیب
anomalies U بی ترتیب
anomaly U بی ترتیب
arrangements U ترتیب
pial U بی ترتیب
regvlarity U ترتیب
systems U ترتیب
system U ترتیب
arrangement U ترتیب
respectively U به ترتیب
organisations U ترتیب
catenation U ترتیب
kelter or kilter U ترتیب
kelter U ترتیب
in series U به ترتیب
immethodical U بی ترتیب
lay out U ترتیب
organization U ترتیب
organizations U ترتیب
arramgement U ترتیب
configurations U ترتیب
configuration U ترتیب
randomly U بی ترتیب
ataxic U بی ترتیب
random U بی ترتیب
out of kelter U بی ترتیب
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1affixation
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1popsicle
1pedal pamping
1construed
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com